درد دارد آسمان

که اینگونه بی وقفه می بارد

آی آدمها...

چترهایتان را ببندید

                           آسمان تنهاست                                                             

آفتاب كه ميتابد پرنده كه مي خواند و نسيم كه ميوزد با خودم ميگويم حتما حال تو خوب است كه جهان اين همه زيباست

خداحافظ تموم شدن نفسهام
دیگه حسی نمونده غیر نفرت
امیدم جاشو می سپاره به حسرت
شروع گریه هاي هر شب من
مصادف شد با حس بی تو موندن
چقدر سخته از این خونه جدا شم یا اینکه باز به عشقی مبتلا شم
چقدر تنهایی با من همصدا شد
که دستام از توو دست

تو جدا شد

نصاف نیست دنیا آنقدر کوچک باشد که آدم های تکراری را

روزی هزار بار ببینی و آنقدر بزرگ باشد

که نتوانی آن کس را که دلت میخواهد حتی یک بار ببینی  . . .

پسر: بزرگترین آرزوت چیه؟
دختر: اینکه عشقمـو زیر بارون بغل کنم
تو چی؟
پسر: اینکه کسـی که زیر بارون بغلش میکنـــی من باشم..

دلم می خواهد نامت را صدا کنم !
یک طور دیگر!
جوری که هیچ کس صدایت نکرده باشد !
یک طور که هیچ کس را صدا نکرده باشم !

دلم می خواهد نامت را صدا کنم

یک طور که دلت قرص شود که من هستم ,

یک طور که دلم قرص شود که با بودن من ، تو هم هستی …!

 

دلـت بـرام تـنـگ خـواهـد شـد...

بـاورت بـشـود یا نـه... روزی مـی رسـد کـه دلـت بـرای هیچکـسـی به انـدازه مـن تنـگ نخـواهـد شـد.. برای نـگـاه کـردنـم... برای اذیـت کـردنـم ...                                          خنـدیـدنـم... برای تـمـامـی لحـظـاتـی که در کنـار مـن داشـتـی...! روزی خواهـد رسـیـد کـه درحسـرت تـکـرار دوبـاره مـن خواهـی بـود... میـدانـم روزی دیـگـر نـیـسـتـم... و هـیـچـکـس تکـرار مـن نـخـواهـد شـد...!!